امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۴۳

۱

آنکو شناخت گردش خورشید و ماه را

جوید برای خفتن خود خوابگاه را

۲

از عین اعتبار ببینم به گلرخت

زیرا قیاس نیست درازی راه را

۳

ای سرفراز، تیغ اجل در قفا رسید

سر راست دار، کج چه نهادی کلاه را

۴

مردم همه نگون شده جستند زیر خاک

قامت ازان نکوست سپهر دو تاه را

۵

چون رستن گیاه ز خونهای مردم است

من خون دهم ز مردم دیده گیاه را

۶

من ماه را طلوع نخواهم به خاک، از آنک

گم کرده ام به خاک رخی همچو ماه را

۷

خسرو چو بخت خویش جهان را کند سیاه

راه ار برون دهد ز جگر دود آه را

تصاویر و صوت

نظرات