
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۴۳۰
۱
مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک خواهد شد
جهانی در سر این غمزه بیباک خواهد شد
۲
خدا را، زو نپرسی و مرا سوزی بجای او
که کشته عالمی زان نرگس بیباک خواهد شد
۳
روید، ای دوستان، هر جا که می باید، من و کویش
که این تن خاک این جایست و اینجا خاک خواهد شد
۴
تو میزن غمزه تا من می خورم خوش خوش سنان تو
چه غم دارد ترا، گر سینه من چاک خواهد شد
۵
زهی شادی که او آید، ببیند حال من، لیکن
من این شادی نمی خواهم که او غمناک خواهد شد
۶
بسوزم خویشتن از جور بخت بد، ولی ترسم
که آتش سوخته از ننگ این خاشاک خواهد شد
۷
مبین زین سو که جانم از خیال مهره چشمت
چو گنجشک گروهه کرده در تاباک خواهد شد
۸
خیال خط تو همراه جانم باشد آن روزی
که نام من، ز لوح زندگانی پاک خواهد شد
۹
ازان لب تلخ می گویی، مترس از خنده خسرو
که هر زهری که می آید بر آن، تریاک خواهد شد
نظرات