امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۴۵۵

۱

چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان نمی‌ماند

وگر در پرده می‌داری، کسی را جان نمی‌ماند

۲

من درویش رسوای جهان گشتم بحمدالله

چه شبهه، عشق و درویشی بسی پنهان نمی‌ماند

۳

به یاد روی تو چندان که سوی ماه می‌بینم

همی‌ماند به تو چیزی، ولی چندان نمی‌ماند

۴

مگو کای دیده در روی من حیران چه ماندستی؟

کدامین دیده کاندر روی او حیران نمی‌ماند

۵

ز چشم کافرت کز غمزه لشکر می‌کشد هرسو

به هفت اقلیم تن یک منزل آبادان نمی‌ماند

۶

نه‌ای با بنده چون اول، بدین خوش می‌کنم دل را

که پیوسته مزاج آدمی یکسان نمی‌ماند

۷

کرم کن در حق خسرو که جاویدان همی‌ماند

چو می‌دانی کسی در دهر جاویدان نمی‌ماند

تصاویر و صوت

نظرات