
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۵۰۲
۱
روزی مگر این بسته در ما بگشایند
وز لطف من گشمده را راه نمایند
۲
گر خلق جهان حال من خسته بدانند
از عین تحیر سرانگشت بخایند
۳
عمری ست که از جور فلک با غم و دردم
زین بیش مگر درد به دردم بیفزایند
۴
تا کی در بخت من بیچاره ببندند
وقتی ست که از روی ترحم بگشایند
۵
زنهار که دل در فلک و دهر نبندی
کایشان ز جهان یکسره بی مهر و وفایند
نظرات