
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۵۰۸
۱
یک روز به عمری ز منت یاد نیاید
یک شب رهی از کوی غمت شاد نیاید
۲
از بوی توام سوخته شد، وه دلم آخر
کمتر شود این شعله، اگر باد نیاید
۳
یارب که می خوشدلیت باد گوارا
هر چند که از مات گهی یاد نیاید
۴
فرداش مخوانید به بالینگه من، زانک
شیرین به سر تربت فرهاد نیاید
۵
جانم که به ویرانه غم ماند مخوانید
کاین باغ خرابه ست، ورا باد نیاید
۶
دشوار نباشد دگرم بندگی دل
آزاد کس از جان خود آزاد نیاید
۷
نوروز در آید ز برای همه مرغان
بلبل ز پی رفتن صیاد نیاید
۸
دیوانه بگردم من ازین کوی به آن کوی
دیوانه وش آن ترک پریزاد نیاید
۹
خسرو چو کند ناله چو فرهاد، شبی نیست
کز ناله او کوه به فریاد نیاید
نظرات