
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۵۱
۱
گذشت عمر و هنوز از تقلب و سودا
نشسته ام مترصد میان خوف و رجا
۲
چو خاک بر سر راه امید منتظرم
کزان دیار رساند صبا نسیم وفا
۳
برای کس چو نگردد فلک پی تقدیر
عنان خویش گذارم به اقتضای قضا
۴
میان صومعه و دیر گر چه فرقی نیست
چو من به خویش نباشم، چه اختیار مرا؟
۵
کسی که بر در میخانه تکیه گاهی یافت
چه التفات نماید به مسند دارا
۶
خوش آن کسی که درین دور می دهد دستش
حریف جنس و می صاف و گوشه تنها
۷
ز بس که قصه دردم رود به هر طرفی
چو من ضعیف شد از بار غم نسیم صبا
۸
درون پرده رندان مخالفی چون نیست
بیار ساقی عشاق ساغر صهبا
۹
غریق بحر محبت اگر شوی، خسرو
در یقین به کف آور ز قعر این دریا
نظرات
مهرنوش
عباس