امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۵۲۵

۱

یارم چو به خنده شکر بسته گشاید

وای آنکه به سویش نظر بسته گشاید

۲

مردیم به کویش، گهی آن نرگس پر خواب

بر ما چه شود، گر بصر بسته گشاید

۳

آن کس که کمر بسته به خون همه شهری ست

در کلبه ما کی کمر بسته گشاید

۴

گر من به چمن ناله کنم، غنچه ازان درد

هرگز نتواند که سربسته گشاید

۵

بندی در خود بر من و حلقه نزنم، زانک

آن بخت ندارم که در بسته گشاید

۶

از خار ببندد گذر چشم و ندانم

جز تو دگری کاین گذر بسته گشاید

۷

از گریه جگر بست دلم اهل دلی کو؟

کز چهره خسرو جگر بسته گشاید

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۱۹۷

نظرات