
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۵۲۹
۱
هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید
واندر ره ادراک جمال تو نپوید
۲
فردا که شب وعده دیدار سر آید
رهبر نبود سوی تو چندان که نجوید
۳
فردا که تو در گلشن فردوس خرامی
طوبی، ادب آنست، که در راه نروید
۴
شک نیست که چرخ از پی صد دور بیاید
مهر تو ز هر ذره خاکم که ببوید
۵
فریاد ز غوغای رقیبان که نمانند
تا با تو کسی درد دل خویش بگوید
۶
دیدار حرام است کسی را که چو خسرو
از دیده به خون دل خود دست بشوید
نظرات