
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۵۳۹
۱
مرا تا با تو افتاده ست پیوند
نه در گوشم نصیحت رفت و نه پند
۲
دل من می جهد هر لحظه از جای
به دیدارت چنانم آرزومند
۳
ندارم صبر، اگر باور نداری
بگیر، اینک بیا، دستم به سوگند
۴
که نی رسم محبت من نهادم
که رفته ست اول این حکم از خداوند
۵
زبام آسمان فراش فطرت
برآمد، زیر پا این طشت افگند
۶
دلم خون است از شوق وصالت
چو مادر در فراق کشته فرزند
۷
هزاران چشمه از چشمم روان است
که سنگین تر غمی دارم ز الوند
۸
نباشد جان مشتاقان بیدل
ز جانان بیش ازین مهجور و خرسند
۹
برو این خسرو بیجان دل زار
تن بیچاره بیجان بیش مپسند
تصاویر و صوت

نظرات