
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۵۶۱
۱
زمانه چون تو دلجویی ندارد
فلک مثل تو مهرویی ندارد
۲
بنامیزد نسیمی کان تو داری
گل سوری ازان بویی ندارد
۳
چو بدخویی کند چشم تو با من
دلم گوید که بدخویی ندارد
۴
تن من موی شد بهر میانت
چو بهره از میان مویی ندارد
۵
سر من بر سر زانوست از تو
سر من هیچ زانویی ندارد
۶
سخن بشنو مگر از بنده خسرو
جهان چون او سخنگویی ندارد
نظرات