
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۵۶۵
۱
اگر چشم تو روزی بر مه افتد
مه از خورشید باشد، در ته افتد
۲
وگر شکل زنخدانت ببیند
روانی آب حیوان در چه افتد
۳
چو در خندیدن آید باغ رویت
گل اندر دیده مهر و مه افتد
۴
کند پیوند عمر از صبح رویت
چو روز عمر گل را کوته افتد
۵
نخواهم بعد ازین مه را ببینم
گذر گر بر منت بعد از مه افتد
۶
به رویت خواهم، الحمدی بخوانم
غلط، ترسم که در بسم الله افتد
۷
دلم را در سر زلفت ره افتاد
غریبان را به هندوستان ره افتد
۸
چو خواهد عارضت عشاق را عرض
نظر بر من پس از چندین گه افتد
۹
فغان، ای جان که در خسرو فراقت
چنان افتاد کاتش در که افتد
تصاویر و صوت

نظرات