امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۵۶۶

۱

مهی چون او به دست من نیفتد

وگر افتد، چنین روشن نیفتد

۲

نمی دانم چه سر دارد، که تیغش

مرا خود هرگز از گردن نیفتد

۳

ز بخت خود پریشانم که یک شب

سر زلفش به دست من نیفتد

۴

نبیند کس دگر گل را شکفته

اگر بوی تو در گلشن نیفتد

۵

تو ناوک می زنی از غمزه و من

برو لرزان که بر دشمن نیفتد

۶

مرو دامن کشان تا گرد غیری

ز خاک ره بر آن دشمن نیفتد

۷

چو خسرو از توام، ای چشم روشن

نظر بر هیچ سیمین تن نیفتد

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۲۱۰

نظرات