امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۵۸

۱

ای شهسوار، نرم ترک ران سمند را

بین زیر پای دیده این مستمند را

۲

تا مردمان ترنج نبرند و دست هم

یوسف رخا، کشیده ترک ران سمند را

۳

سرو بلند را نرسد دست بر سرت

این دست کی رسد به تو سرو بلند را

۴

پای گریزم از شکن گیسوی تو نیست

می کش چنانکه خواهی اسیر کمند را

۵

چشم از تو دور، دانه دل گر ز تو بسوخت

از سوختن گریز نباشد سپند را

۶

ز آمد شد خیال تو ترسم که بی غرض

قصاب پرورش نکند گوسفند را

۷

پند کسم به دل ننشیند که دل ز شوق

پر شد چنانکه جای نماندست پند را

۸

در عاشقی ملامت خسرو بود چنانک

بر ریش تازه داغ نهی دردمند را

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۶۱

نظرات