
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۵۹۲
۱
فریاد که عشق کهنه نو شد
جان در کف عاشقی گرو شد
۲
آزرده دلی که بود، گم گشت
دیرینه غمی که بود، نو شد
۳
یاری که ز ما حدیث نشنود
اندر حق ما سخن شنو شد
۴
رویش دیدم، دلم بیفتاد
پایش به چه ذقن به گو شد
۵
باد سر زلف او بجنبید
صد خرمن صبر جو به جو شد
۶
آورد صبا نشان کویش
اشکم بدوید و پیشرو شد
۷
دادم به قضا عنان خسرو
چون اسپ نشاط تیز دو شد
نظرات