
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۵۹۶
۱
گر دلبر من بر من آید
دل در بر و روح در تن آید
۲
شبها ز هوا گرفته ام باز
وقت است که در نشیمن آید
۳
ترسم که در انتظار رویش
رویم به نماز خفتن آید
۴
شد موسم آنکه در گلستان
بلبل به نوا به گفتن آید
۵
ابر آب زند ز دیده بر خاک
فراش صبا به رفتن آید
۶
وز ناله مرغ و گریه ابر
گل خندد و در شکفتن آید
۷
ساقی کشد انتظار بلبل
تا باز گلی به گلشن آید
۸
چون شمع ستاده ام به یک پا
پروانه اگر به کشتن آید
تصاویر و صوت

نظرات