
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۵۹۷
۱
یاری که طریق ناز دارد
گر دل ببرد، که باز دارد؟
۲
آن شوخ ز بهر کشتن ما
صد شیوه جانگداز دارد
۳
در زلف بتان، مپیچ، ای دل
کاین رشته سری دراز دارد
۴
بیچاره کسی که بر در تو
یک سینه و صد نیاز دارد
۵
در گریه شوق، آستینم
از خون جگر طراز دارد
۶
نی نی غلطم، خوش آنکه یاری
عاشق کش، و دلنواز دارد
۷
کو باده و یار ساده امروز
صوفی نه سر نماز دارد
۸
جانا، دل من به جانب تست
گنجشک هوای باز دارد
۹
یک توبه کس درست نگذاشت
چشمت که هزاز ناز دارد
۱۰
محمود سزد که نشنود پند
زیرا که در دلش ایاز دارد
۱۱
بشنو که به وصف عشق، خسرو
گفت خوش و دلنواز دارد
نظرات
ali
علی
نامدار