امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۶۰۰

۱

چشمم همه روز خون تراود

من دانم و دل که چون تراود

۲

نتراوم پیش هیچ مردم

کز مردم دیده خون تراود

۳

دل گر ز تو لخته شد محال است

کاین حال به آزمون تراود

۴

با دیده مگوی راز، ای دوست

زیرا که روان برون تراود

۵

من دست بشویم از تو هر چند

لیکن دیده فزون تراود

۶

گر عقل مرا کسی بکاود

دانم که از او جنون تراود

۷

افسون چه کنی به ریش خسرو؟

کاین بیشتر از فسون تراود

تصاویر و صوت

نظرات