
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۶۰۹
۱
سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یارا بود
گر بت نه ای، کی در بشر تن سیم و دل خارا بود؟
۲
عنبر چسان نسبت کنم با زلف تو، کز زلف تو
بوی دل آید وین کجا در عنبر سارا بود؟
۳
ناز و کرشمه آفت است از بهر دلها در بتان
ورنه به زیبایی چه کم نقشی که بر دیبا بود
۴
گفتم که گر همتای خود خواهی مه و خورشید بین
گفتا که بینم آینه، گر این هوس با ما بود
۵
خفتن نه تنها در لحد راحت بود، فریاد از آن
خوابی که دور از دوستان مشتاق را تنها بود
۶
خسرو، گر از عشقت بود رنجی، مرنج از نیکوان
باشد گنه چشم مرا نه روی زیبا را بود
نظرات