امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۶۱

۱

بشکافت غم این جان جگرخواره ما را

یا رب، چه وبال آمده سیاره ما را

۲

رفتند رفیقان دل صد پاره ببردند

کردند رها دامن صد پاره ما را

۳

گر همره ایشان روی، ای باد، در آن راه

زنهار بجویی دل آواره ما را

۴

شبها به دل از سوز جگر می کشدم آه

آه ار خبرستی بت عیاره ما را

۵

روزی نکند یاد که شبهای جدایی

چون می گذرد عاشق بیچاره ما را

۶

بوی جگر سوخته بگرفت همه کوی

آتش بزن این کلبه خونخواره ما را

۷

دیدند سر اشکم همه همسایه و گفتند

این سیل عجب گر نبرد خانه ما را

۸

جز خسته و افگار نخواهد دل خسرو

خویی ست بدین بخت ستمگاره ما را

تصاویر و صوت

نظرات