امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۶۱۰

۱

آرام جان می رود، دل را صبوری چون بود

آن کس شناسد حال من کو هم چو من در خون بود

۲

بربست چون جوزا کمر، آمد به جوزا زان قمر

یعنی که این عزم سفر بر طالع میمون بود

۳

گویند حال خود، بگو پیشش مگر تابد عنان

این با کسی گفتن توان کو از دلم بیرون بود

۴

این در که از چشم افگنم بگسست جیب دامنم

چون ریسمانی شد تنم کاندر در مکنون بود

۵

لیلی و موی او بر او، آن کس که دیدش مو به مو

داند که زنجیر از چه رو بر گردن مجنون بود؟

۶

جعد و خطش جویم همی زین تار موی چون خمی

خود عاشقان را در دمی سودای گوناگون بود

۷

رنجم مبادا بر تنی، چون من مبادا دشمنی

من دانم و همچون منی کاندوه هجران چون بود

۸

وه کان پری وش ناگهان، زین دیده تر شد نهان

از خسرو آموزد فغان، فرهاد، اگر اکنون بود

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۲۲۷

نظرات

user_image
کاظم ایاصوفی
۱۳۹۹/۱۰/۲۲ - ۲۱:۵۵:۱۴
مصراع اول بیت اول آرام جانم باید درست باشد