امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۶۱۴

۱

شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان بشکند

از چشم طوفان بار من، از گریه طوفان بشکند

۲

هر لحظه زد غم حاصلم در خاک و در خون منزلم

آن روزنی کاندر دلم از غمزه پیکان بشکند

۳

گر عاشقان را از ستم بشکست، او را عیب نیست

امیدوارم کان صنم ما را بدینسان بشکند

۴

با آنکه زو دلخسته ام خود را بر او بر بسته ام

چون عهد او را بشکسته ام خواهم که پیمان بشکند

۵

زان سنگ جان ممتحن مسکین دل بی سنگ من

آن شوخ را از سنگ محن جز جوهر جان بشکند

۶

خسرو به جست جوی او، آید همیشه سوی او

پایش اگر در کوی او دست رقیبان بشکند

تصاویر و صوت

نظرات