امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۶۲۷

۱

به چه کار آیدم آن دل که نه در کار تو آید؟

گل در آن دیده هزاران که نه بر خار تو آید

۲

آنچه من دیدم از آن غمزه بی مهر تو، یارب

پیش آن نرگس خونریز جگر خوار تو آید

۳

کشت بیماری شبهام سزا این بود آن را

که بسان من بدروز گرفتار تو آید

۴

گریه ها در ته دیوار تو ریزم که گر افتد

بر من افتد نه که غیری ته دیوار تو آید

۵

منت سنگ زنان بر سر و بر دیده عاشق

با چنان کوکبه گر بر سر بازار تو آید

۶

جان که بگریخت به تلخی فراق تو مرانش

که به در یوزه لبهای شکر بار تو آید

۷

نیست افسوسی، اگر چرخ بسوزد همه دلها

سر به سر سوخته است آنچه نه در کار تو آید

۸

نیست غم، گر به شکنجه رودم جان به جز آنم

کین ملامت به سر طره طرار تو آید

۹

جان خراش است سخنهای خراشیده خسرو

ما نخواهیم که این مرغ به گلزار تو آید

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۲۳۱

نظرات