امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۶۳۰

۱

باز شب افتاد و ما را دل همان جا شد که بود

باز جانم را همان آغاز سودا شد که بود

۲

عشق کهنه نو شد، ای دل، شغل غم نو کن که باز

فتنه در جان هم بدانسان کارفرما شد که بود

۳

ما و بت را سجده زین پس، آن هم ار افتد قبول

کان همه زهد و نماز رسمی از ما شد که بود

۴

پایمال مرکبم کن، وین بگو بهر دیت

آنکه شبدیز مرا خاک قدمها شد که بود

۵

توبه آلوده خسرو کرد یک چندی و باز

منت ایزد را که هم زانگونه رسوا شد که بود

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۲۳۲

نظرات