امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۶۳۳

۱

ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای خویش بود

کام کام خویش بود و رای رای خویش بود

۲

در هوای نیکوان می بود تا از دست رفت

چون کند مسکین، گرفتار هوای خویش بود

۳

خلق گوید ترک دل چون کردی، آخر هر چه بود

دیده و دانسته بود و آشنای خویش بود

۴

چون نگهدارم که بی خوبان نبودی یک زمان

حاش لله دل نبوده ست، این بلای خویش بود

۵

من به غیبت بد نگویم آن غریب رفته را

زانکه گر بد بود و گر نیکو، برای خویش بود

۶

دی مرا در خون بدید و رخ بگردانید و رفت

من چنین دانم، پشیمان از خطای خویش بود

۷

ای مسلمانان، به جایی کان پسر حاضر بود

کیست باری دل که بتواند به جای خویش بود

۸

یار من ار چه بد من بر زبانش می گذشت

لیک می دانم دلش سوی گدای خویش بود

۹

از کجا مست آمدی، ای مه، که غارت شد نماز

پارسایی را که مشغول دعای خویش بود

۱۰

بنده خسرو جان شیرین در سر و کار تو کرد

کامده پیش بلا مسکین به پای خویش بود

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۲۳۵

نظرات

user_image
الف رسته
۱۳۸۷/۰۳/۱۰ - ۲۳:۰۲:۳۵
فرم این شعر ” قعطه” است و نمی تواند “غزل” باشد.
پاسخ: با تشکر از شما، در بازبینی مجدد عنوان اشعار از «غزل شماره ...» به «گزیده غزل ...» تغییر داده شد تا این ابهام در مورد قالب اشعار رفع گردد.
user_image
ابراهیم
۱۳۹۶/۰۵/۰۶ - ۰۰:۲۳:۴۰
این دو بیت فقط ردبف دارند و قافیه ندارند