امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۶۳۶

۱

شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه بود

شعله می زد هر چه در دل آتش دیرینه بود

۲

پیش آن محراب ابرو جان خلقی در دعا

همچو انبوه گدا در مسجد آدینه بود

۳

من ندانم زار زارم این چنین بهر چه کرد؟

وه گدایی وه که شاهی را چه خشم و کینه بود

۴

رشکم از آیینه کو نقش ترا در بر کشید

زانکه در صافی رخت هم نقش آن آیینه بود

۵

صوفی ما دی بتی دید و پرستیدش، چنانک

الصنم شد ذکر هر مویی که در پشمینه بود

۶

کرد بر نوک قلم، بس نسخه از خطت گرفت

سوخته خونی که خسرو را درون سینه بود

تصاویر و صوت

نظرات