
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۶۳۸
۱
باز از رندی علم بر آسمان خواهم کشید
روز پیری جام با یار جوان خواهم کشید
۲
تیر غمزه ترک چشمش از کمان ابروان
سوی سینه گر گشاید، من به جان خواهم کشید
۳
پیشکش آرند هر یک سیم و زر در پیش او
من دل پر خون و جان ناتوان خواهم کشید
۴
بگذر، ای ناصح، ز من امروز بگذارم که باز
جامی می بر روی یار مهربان خواهم کشید
۵
گر مددگاری رسد از اخترا مسعود من
امشب از لعل لبش راح روان خواهم کشید
۶
سوی خسرو التفاتی گر نماید آن سوار
زیر پایش سر چو خاک آستان خواهم کشید
نظرات