امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۶۴۱

۱

خوبرویان چون به سلطانی علم بالا کشند

شیر مردان را به زیر تیغ جانفرسا کشند

۲

جان کنان شب زنده دارند اهل عشق و در سخن

صبح وار از آفتاب خود دمی بالا کشند

۳

پیر عاشق پیشه ام، به کاین مصلای مرا

خدمتی را زیر پای شاهد رعنا کشند

۴

بسکه از رفتار خوش پای تو در جانم نشست

رخنه گردد جانم، ار خار ترا از پا کشند

۵

از کرشمه لام الف کن زلف را بالای خویش

تا از آن بر نام هر مهروی نام لاکشند

۶

وصل من این بس که خون من بریزند و ز خون

نقش من با نقش آن صورتگران یکجا کشند

۷

با وجود خویشتن ما را دویی باشد، لیک

باک نبود گر کسان اره به فرق ما کشند

۸

خسته حال خسرو از شیرینی عیش و نشاط

برکشیدی راست همچون هسته کز خرما کشند

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۲۳۴

نظرات