امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۶۴۳

۱

گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد فتاد

آتشی بر عاشق بی خویش او خواهد فتاد

۲

خنده خواهم از لبت بهر دلم، بیچاره دل

وه کزان خنده نمک بر ریش او خواهد فتاد

۳

یار ترکش بست و مرکب راند بر عزم شکار

تا کدامین خون گرفته پیش او خواهد فتاد

۴

کشته شست ویم، یارب، به روح من رسان

هر خدنگی کان برون از کیش او خواهد فتاد

۵

گر نیندیشد رقیب او، بلای عاشقان

هم بر آن جان بلا تشویش او خواهد فتاد

۶

چند ازین در کار من فرویش ده، زین آه گرم

هیچگه آتش دران فرویش او خواهد فتاد؟

۷

آنکه می گوید که دل ندهم به کس، آخر گهی

پیش چشم شوخ کافر کیش او خواهد فتاد

۸

خون خسرو می خورد، ترسم که آن رعنا سوار

ناگهان ز آه دل درویش او خواهد فتاد

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۲۳۶

نظرات