امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۶۴۷

۱

عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند

گر چه غم تلخ است، بر یاد تو چون شکر خورند

۲

رفت عمر و خارخار نخل بالایت نرفت

ای خوش آن مرغان کز آن شاخ جوانی برخورند

۳

مرده آن قامتم کاندم که بخرامد به راه

مردگان در خاک هر دم حسرتی دیگر خورند

۴

روزها بگذشت و از ما یاد نامد در دلت

ای عفاک الله غم یاران ازین بهتر خورند

۵

خون فرو خوردم، پس آنگه ساقیت گشتم، ازانک

چاشنی ناکرده شاهان شربتی کمتر خورند

۶

گر مرادی نیست، باری طعنه هم چندین مزن

کس ندیده ست اینکه پیش از انگبین شکر خورند

۷

ما ز بهر سوز هجرانیم، کی یابیم وصل

دوزخ آشامان چگونه شربت کوثر خورند

۸

ای ترا خاری به پا نشکسته، کی دانی که چیست؟

جان شیرانی که شمشیر بلا بر سر خورند

۹

سوی خسرو هان و هان بویی بیاری، ای صبا

هر کجا مستان به کوی بی غمی ساغر خورند

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۲۳۶

نظرات