
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۶۴۹
۱
عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه اند
گر چه بهتر مصلحت پیشت به لاغ و لابه اند
۲
زار می نالند و مستانند، اگر جامی بود
گر چه هر شب تا سحر چون ماهیی برتابه اند
۳
چنگ من ناله است می خون جگر و اصحاب تو
همنشین بربط و همزانوی قرابه اند
۴
تا تو دست جود بگشادی، فلک بیکار ماند
اختران در هفت گنبد صورت گرمابه اند
۵
آفت خسرو شدند این هر دو چشم و لاجرم
من ز شان در خون و شان از خویش در خونابه اند
نظرات