امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۶۵۰

۱

چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم کنند

ور نه ترسم عالمی را خسته و در هم کنند

۲

هم شکاف جان کنند و هم بسی خون دل آب

شانه و آبی که زلفت را خم اندر خم کنند

۳

مرهم از لبهات می جویم بدین جان فگار

وای بر ریشی که آن را از نمک مرهم کنند

۴

بر درت عشاق خون گریند و رو و مو کنند

چون زنان از گرمی دل شعله ماتم کنند

۵

چشم مشتاقانت از خون بسته گردد نی ز آب

باز نگشاید مگر بازش هم از خونم کنند

۶

بند بر عاشق بدان ماند که باشد بر جگر

ناتوان را زحمت جانی و داغش هم کنند

۷

دم که بر یادش بر آید باز در تن چون رود

وه بدین خواری چگونه یاد آن همدم کنند

۸

ای صبا، آنان که دل سنگ اند، بهر ما بگوی

ما ز غم مردیم دل از بهر ما بی غم کنند

۹

خسروا، جان دوست می داری، ز جانان دم مزن

شاهدان باید که کار شیرمردان کم کنند

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۲۳۷

نظرات