امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۶۵۶

۱

در شب هجران که روزی هیچ دشمن را مباد

می رود عمر عزیزم چون سر زلفت به یاد

۲

محنت هجران و رنج راه و تشویش سفر

این همه گویی نصیب جان مهجورم فتاد

۳

سیل خون دل که از اینگونه آید سوی چشم

دم به دم بر آب خواهد رفت مردم زین سواد

۴

تا ز خط جام می فهم معانی کرده ام

هر چه خواندم پیش استاد طریقت شد ز یاد

۵

ترک چشمش ریخت خون ما به شوخی، وز لبش

خونبها جستیم از وی، خونبها بر هم نهاد

۶

در غمت گر رفت خسرو از جهان، عمر تو باد

لیک خواهد خواست روز محشر از دست تو داد

تصاویر و صوت

نظرات