امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۶۶۷

۱

کافر خونخواه دنبال شکاری می رود

پس نمی بیند که آخر بیقراری می رود

۲

از دل آواره عمری شد نمی یابم نشان

بسکه در دنبال دیوانه سواری می رود

۳

خون همی گرید دلم بر جان پیروزی خویش

آن زمان کز خون او تیر شکاری می رود

۴

گریه را بر دیده منت هاست کاندر آه او

گرد ایشان سو به سو فرسنگ واری می رود

۵

جان نمی خواهد کزین عالم ره آوردی برد

اینک اینک در پیش بهر غباری می رود

۶

آب چشمی می دوانم کار من این است و بس

نیکبخت آن کس که از دنبال کاری می رود

۷

دی شنیدم می رود در جستنم تا بکشدم

ای فدایش جان خسرو وه که یاری می رود

تصاویر و صوت

نظرات