
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۶۹۰
۱
غم مخور، ای دل که باز ایام شادی هم رسد
هر کجا دردی ست آن را عاقبت مرهم رسد
۲
در میان آدمی و آنچه مقصودی وی است
گر بود صد ساله ره، چون وقت شد، یکدم رسد
۳
گاو و خر را از غم و شادی عالم بهره نیست
خاص بهر آدم است، ار شادی و ار غم رسد
۴
نسبت آدم درست آنگه شود با آدمی
کانچه بر آدم رسد آن بر بنی آدم رسد
۵
بگذر از اندیشه چون می بگذرد اندیشه نیست
هر جفایی کان بر اهل عالم از عالم رسد
۶
دوستان، خاک شمایم چون می شادی خورید
جرعه ای ریزید تا این خاک را زان نم رسد
۷
خسروا، ناخوش مشو، کایام شادی در گذشت
بر خدا دل نه که خوش خوش کام شادی هم رسد
نظرات