امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۶۹۲

۱

گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد

چه کنم نسیم گل را که ز یار من نیامد

۲

دل من چرا چو غنچه نشود دریده صد جا؟

که صبا رسید و بویی ز نگار من نیامد

۳

اگر، ای حریف، داری نظری به روی یاری

به بهار خویش خوش شو که بهار من نیامد

۴

همه عمر تشنه بودم به امید آب حیوان

به جز آب شور دیده به کنار من نیامد

۵

شب و روز جدول خون به دو رخ چه سود دارد؟

چو ستاره سعادت به کنار من نیامد

۶

منم و خرابه غم ز خوشی خبر ندارم

چو ازان دیار مرغی به دیار من نیامد

۷

من خون گرفته کردم و نظری و کشته گشتم

تو بدان که او به عمدا به شکار من نیامد

۸

ز شراب و عشق و مستی چه شناسد او خرابی

پسر کسی که دردی ز خمار من نیامد

۹

به شب نشاط، یارا، چه خبر تراز خسرو؟

که به جانب تو روزی شب تار من نیامد

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۲۵۲

نظرات

user_image
انسیه آرزومندی
۱۳۹۵/۰۵/۲۱ - ۰۸:۴۰:۳۹
'من خون گرفته کردم نظری و کشته گشتم' صحیح است.