
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۷۰۰
۱
عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند
ای خوش آن گریه که گه دیر و گهی زود کنند
۲
وصل جویان که دم از عشق برآرند روند
چون گدایان که دعای غرض آلود کنند
۳
باده کش دوزخیان، بهتر ازین متقیان
کز پی خلد برین طاعت معبود کنند
۴
ناله سوختگان هست سرود ماتم
اجر آن به که گهی خلوت مقصود کنند
۵
نیست بی یوسف خود رغبت بستان ما را
بلبلان، گر به چمن نغمه داود کنند
۶
چه زیان دارد، اگر دلشدگان از تو گهی
زان زیان کار دو چشمت نظر سود کنند
۷
من خسی را که بسوزند به کویت، غم نیست
غم از آنست که پیش در تو دود کنند
۸
حق من در تو نگاهی ست سر رود دو چشم
که ز گریه حق خسرو همه نابود کنند
نظرات