
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۷۰۴
۱
گوش من از پی نام تو به هر کوی بماند
چشم من از هوس روی تو هر سوی بماند
۲
نه به گلزار گشاید دل من، نه در باغ
بسکه در جان من اندیشه آن روی بماند
۳
بامدادان به چمن نازکنان می گشتی
سرو یک پای ستاده به لب جوی بماند
۴
سوی پیکان شو دم، گر گله زان غمزه کنم
که چه پیکانی ازو در ته هر موی بماند؟
۵
سر بسی بر در و دیوار زدم همچو صبا
که گذشت آن گل خندان من و بوی بماند
۶
ماجرای دل خودکام، چه پرسی از من؟
سالها شد که ز من رفت و دران کوی بماند
۷
شکرگوی کرمش کرد دل خسرو را
ذوق دشنام که در گوش دعاگوی بماند
تصاویر و صوت

نظرات