
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۷۰۷
۱
رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید
ماه نو طره مشکین تو در دام کشید
۲
با سر زلف همی خواست کند گستاخی
مشک را نافه چنان کشت که در کام کشید
۳
روز بازار چمن را به بهایی نستاند
لاله از خاک تو، گر چه درمی وام کشید
۴
صبح روی تو بدینسان که برآمد امروز
تو مبر ظن که چو من سوخته تا شام کشید
۵
با وصال تو به یک لحظه فراموش کند
هر که جور فلک و محنت ایام کشید
۶
دل به کامی برسد از تو هم آخر روزی
غصه کار خود از عالم خودکام کشید
۷
نام عشق است بلای دل و آخر به جهان
سر پس نام برون خسرو بدنام کشید
نظرات
کاظم ایاصوفی