
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۷۱۱
۱
ای که عمر از پی سودای تو دادیم به باد
یاد می دار که از مات نمی آید یاد
۲
عهدها بستی و می داشتم امید وفا
ای امید من و عهد تو سراسر همه یاد
۳
هر چه دارند ز آیین نکویی خوبان
همه داری و بدان چشم بدانت مرساد
۴
ماجرای دل گمگشته بی نام و نشان
هر که را باز نمودیم نشانی به تو داد
۵
آفرین بر سر آن دست کزان خواهد یافت
گره کار من از بند قبای تو گشاد
۶
گر نبردی ز سر گیسوی مشکین تو بوی
محنت آن همه غم از چه کشیدی شمشاد
۷
کام خسرو بده، ای خسرو خوبان که شده ست
لعل جان بخش تو شیرین و دل او فرهاد
تصاویر و صوت

نظرات
ندا
کاظم ایاصوفی