امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۷۱۲

۱

هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد

تو چه دانی که برین سینه چها می گذرد؟

۲

دل، اگر سنگ بود طاقت آتش نبود

آنچه از غمزه او بر دل ما می گذرد

۳

گر جفایی کند آن شوخ، مرا عیبی نیست

گو بکن، لیک ز اندازه چرا می گذرد؟

۴

عاشقان را همه عمر از پی نظاره تو

شب به زاری و سحرگه به دعا می گذرد

۵

یارب، این باد سحر از چه چنین خوش بوی است؟

مگر اندر سر آن زلف دو تا می گذرد

۶

تو چه مرغی کاثرت نیست که از سوز دلم

سوخت هر مرغ که بر روی هوا می گذرد

۷

خسروا، بگذر از اندیشه خوبان کامروز

موسم فتنه و ایام بلا می گذرد

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۲۳

نظرات

user_image
شمس الدین جلیلیان
۱۳۹۶/۰۱/۰۱ - ۰۲:۲۴:۱۶
درودبه نظر می رسد در بیت دوم آنش باشد نه آتش !یعنی دل اگر سنگ هم باشد تحمل آن چه از غمزه بر دل ما می آید ندارد ! الله اعلم