امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۷۱۵

۱

آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند

زلف تو با شب و رخسار تو با ماه کند

۲

از خیالت شب عاشق به درازی بگذشت

رفتن و آمدن از زلف تو کوتاه کند

۳

خیز و بخرام که از بهر خرامیدن تست

شانه کو بر سر خوبان جهان راه کند

۴

نازنینا، ز پی سایه تست از خورشید

گل که او خیمه زند، ماه که خرگاه کند

۵

دیده در چاه زنخدان تو افتاد مرا

با که گویم که ازین واقعه آگاه کند؟

۶

ناله من که یکی بود و دو شد از زنخت

همچو آواز که مردم به سر چاه کند

۷

آتشی در دل خسرو زدی و آه نکرد

کاتشی دیگر برخیزد، اگر آه کند

۸

خسروا، گر ستم از دوست رسد، باکی نیست

چاره تسلیم بود هر چه که آن شاه کند

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۲۶۲

نظرات