امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۷۲۲

۱

عاشقی را که غم دوست به از جان نبود

عاشق جان بود او، عاشق جانان نبود

۲

مردن از دوستی، ای دوست، زهندو آموز

زنده در آتش سوزان شدن آسان نبود

۳

بی بلا نیست مرادی که نه حج پیش در است

که به ره زحمت دریا و بیابان نبود

۴

زهر کش از کف ساقی تو، اگر می خواری

کیست کش تشنگی چشمه حیوان نبود

۵

ای که عاشق نه ای، ار دم دهدت غمزه زنی

دل نبندی که نکو روی مسلمان نبود

۶

جان فدای نظری شد مشمر سهل، ای دوست

کارزویی که به جانی خری، ارزان نبود

۷

دی به گشت آمدی و شور به بازار افتاد

پادشاهی که به شهر آید، پنهان نبود

۸

رفتی و ماند خیال تو، ولی خرسندم

ماندنش گر ز پی همرهی جان نبود

۹

چند پرسی که چرا خلق به رویم حیرانست؟

این حکایت ز کسی پرس که حیران نبود

۱۰

خسروا، بلبلی آخر، به قفس هم خوش باش

دور گردونست، همه باغ و گلستان نبود

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۲۹۰

نظرات