امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۷۲۳

۱

مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود

هر که راجان بود، از خدمت جانان نرود

۲

آنکه در عشق رخت لاف هواداری زد

به جفا از درت، ای خسرو خوبان، نرود

۳

از خیال من سودا زده اندر ره عمر

یک نفس صورت آن سرو خرامان نرود

۴

کار حسن تو رسیده ست به جایی که سزد

که به عهدت سخن از یوسف کنعان نرود

۵

با خضر ذکر لب لعل تو می باید گفت

تا دگر در طلب چشمه حیوان نرود

۶

باغبان ار رخ زیبای تو بیند، دیگر

از پی چیدن گل سوی گلستان نرود

۷

با وصال تو ندارم سر بستان و بهشت

هر که را باغچه ای هست، به بستان نرود

۸

خسرو خسته که مانده ست به دهلی در بند

آه، اگر زو خبری سوی خراسان نرود

تصاویر و صوت

نظرات