امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۷۴۵

۱

بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد

دل نمی باید ازین ورطه ره بیرون شد

۲

ناوک چشم تو تا خون دلم ریخت ز چشم

در میان دل و چشم من آن دم خون شد

۳

از تب هجر بمردیم به کنج غم و هیچ

کس نپرسید که آن خسته غمگین چون شد

۴

تا چو ماه نو ازان مهر جدا افتادم

عمر من کم شد و مهر رخ او افزون شد

۵

گر نه زنجیر دل از طره خوبان کردند

زلف لیلی ز چه رو سلسله مجنون شد

۶

یار چون درج عقیقی به تبسم بگشاد

چشم خسرو چو صدف پر ز در مکنون شد

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۲۷۱

نظرات