
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۷۵۵
۱
سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد
ای بسا ناله که از بلبل مفتون خیزد
۲
نیک بختی که تواند به تو دیدن هر روز
شادمان خسپد و بر طالع میمون خیزد
۳
ساکنان سر کوی تو نباشند به هوش
کان زمینی ست که از وی همه مجنون خیزد
۴
نیک خواهان به سر پند و من بدخو را
هر دم اندیشه و سودای دگرگون خیزد
۵
صبرم از روی نگارین تو فرماید خلق
وه که این کار ز دست چو منی چون خیزد؟
۶
سوز عشقم چو ز دل خواست، بگفتم به طبیب
گفت این علت از آنهاست که از خون خیزد
۷
اشک خسرو همه خون است و حذر زین دریا
کاین نه موجی ست که از دجله و جیحون خیزد
نظرات