
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۷۵۷
۱
من به یار خود و اغیار به خود میپیچد
مست در عشرت و هشیار به خود میپیچد
۲
موی پیچیده بود گرد میانش دائم
عجبی نیست، بلی، مار به خود میپیچد
۳
سر ز تاب رخت از زلف تو پیچیده، عجب
زان که مو از اثر نار به خود میپیچد
۴
هر سری از قدمت دور فتاد از سر درد
در تکاپوی چو دستار به خود میپیچد
۵
من لبت میگزم و چشم تو در خشم، بلی
بوی حلواست که بیمار به خود میپیچد
۶
فاش دین لبت از زلف چلیپای تو شد
زان که از موی تو زنار به خود میپیچد
۷
صفت موی تو خسرو چو به طومار نوشت
سبب آن است که طومار به خود میپیچد
تصاویر و صوت

نظرات