امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۷۶۳

۱

وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود

دل آواره شده نیز، از آن تن بود

۲

شمع شب گریه همی کرد همه شب، ماناک

شعله های دل پر سوز منش روشن بود

۳

نشدند آن خودم در غم جانان، چکنم؟

عقل دیوانه و عشق آفت و دل دشمن بود

۴

گفتمش دوش رسیدی و مرادم دادی

گفت من مانده ام از تو که خیال من بود

۵

بین که چون موی شد از ساعد سیمین نگار

آهنین بازوی فرهاد که خاراکن بود

۶

می کنم شکر لبت، گر چه بسی نقد بلا

بر من از غمزه آن دولت مرد افگن بود

۷

عاشقی را که بکشتند به عشق و شهوت

خون او خون شهیدان نه که حیض زن بود

۸

دی که رسوا شده ای دیدی و گفتی کاین کیست؟

دامن آلوده به خون خسروتر دامن بود

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۲۷۴

نظرات