امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۷۶۷

۱

چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتاد

تو نیفگندی، از آلودگی خواب افتاد

۲

غمزه تیز به پیرامن چشمش گویی

تیغ خون است که در مهچه قصاب افتاد

۳

مشتبه می شود قبله ز رویت، چه کنم؟

که ز ابروی تو چشمم به دو محراب افتاد

۴

دل به دریای جمال تو به بازی می گشت

عاقبت سوی زنخ رفت و به گرداب افتاد

۵

کار من از پی زلف تو پس آمد، چه کنم؟

مثلم قصه شاگرد رسن تاب افتاد

۶

زلف تو می نگذارد که ببینم رویت

یارب این شب ز کجا بر سر مهتاب افتاد؟

۷

آب خسرو همه بر روی زمین ریخته شد

از چو تو یار که گردنده به دولاب افتاد

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۳۷۹

نظرات