امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۷۷۸

۱

روی خوبت آفت جانی نمود

دیده را صد گونه حیرانی نمود

۲

غنچه کوچک دهن پیش لبت

چون که رو بگشاد زندانی نمود

۳

چشم او بنمود زلفت را به من

مست بد ناگه پریشانی نمود

۴

کافران را بر دل من دل بسوخت

بس که چشمت نامسلمانی نمود

۵

لعل تو انگشتری خط را سپرد

دیو را ملک سلیمانی نمود

۶

آینه بودی و زنگارت گرفت

روی کس را بیش نتوانی نمود

۷

خواستم دی از لبت بوسی، لبت

خنده ای بنمود و پنهانی نمود

۸

دید خسرو کاین سخن نزدیک نیست

روز بنشست و ثناخوانی نمود

تصاویر و صوت

نظرات