
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۷۹۱
۱
شکل موزونت که در دل جا کند
هر که بیند در جهان، سودا کند
۲
با قدت بر جا نماند پای سرو
باغبانش گر چه پا بر جاکند
۳
نسخه ای از روی تو نتوان ستد
گر علم سر زیر پا بالا کند
۴
عاشق زلفین مشک آلود تست
باد کز گل عنبر سارا کند
۵
راز می ترسم که در صحرا نهد
اشک من چون روی در صحرا کند
۶
آب چشمم از ستادن فارغ است
باد اگر زنجیرش اندر پا کند
۷
چند در خود دیدن، آخر فرصتی
چشم را، تا یک نظر در ما کند
۸
جرعه کز جام لبت بیرون فتد
عاشقان را بیخود و شیدا کند
۹
چون که از مستی بغلتد چشم تو
تکیه بر لطف شه والا کند
۱۰
ز آفتاب تیغ او دشمن به رزم
گونه گونه رنگ چون خرما کند
تصاویر و صوت

نظرات